من به مردن راضیم لیکن نمی آید اجل

ساخت وبلاگ
سلامعید غدیر 96 گهرو بودیماومدیم سرخاکاومدیم اونجاازت خداحافظی گرفتمگفتم بابا می خوام برم کربلا!!!ندیدمت ، اما صدات رو شنیدم که با یه افتخار خاصی گفتی : منم میام!!همین برام کافی بود که مطمئن شم که حتما میرم!آخه پارسال هم می خواستیم بریم اما نشد، اما امسال خداروشکر همراه با مامان گلم و معینا و عشق مهربونم راهی سفر عشق شدیم... رفتیم کربلاباورم نمی شدیعنی امام حسین خیلی خوب مهمانوازی کرد!خدا رو شکرتتوی سفر همه اش حواسم بود ببینم می بینمت یا هستی... اما نه چیزی دیدم و نه چیزی شنیدم!بابایی با اینکه رفتی اما کارا و حرفایی که بهمون یاد دادای و گفتی هنوز گرمابخش دل هامونههمیشه به یادتم بابای مهربونم. + نوشته شده در  شنبه یازدهم آذر ۱۳۹۶ساعت 14:34&nbsp توسط   |  من به مردن راضیم لیکن نمی آید اجل...ادامه مطلب
ما را در سایت من به مردن راضیم لیکن نمی آید اجل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baba93a بازدید : 34 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 15:00

سلامهفته ی گذشته بدجور دلم هواتو کرده بود.... اومدم سر خاکبرف همه ی حسینیه رو پوشونده بودحست نکردم...خبری نبود...مثل قبلا که حس و حالم پر می کشید...نبودنمی دونم چراهمه چیز خوب بود ، حسینیه حال و هوای همیشگی رو داشت اما من من نبودم.این چند وقت خیلی زندگیم آشوب بود... قلبم و روحم و تموم وجودم قلیان شد من به مردن راضیم لیکن نمی آید اجل...ادامه مطلب
ما را در سایت من به مردن راضیم لیکن نمی آید اجل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baba93a بازدید : 36 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1396 ساعت: 20:51

 غدیر روزی است که خداوند هر حاجتی را چه دنیوی و چه اخروی برآورده می سازد.  اتفاقهایی هست که حسرت آن تا همیشه باقی میمانندمثل حسرت یک بار دیگر بوسیدن دستان پدر وبلاگ جدید بابایی بعد از خرابی بلاگفا / خواستم دوباره نسازم / اما دلم نیومد من به مردن راضیم لیکن نمی آید اجل...ادامه مطلب
ما را در سایت من به مردن راضیم لیکن نمی آید اجل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baba93a بازدید : 80 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 3:20

سلام بابای گلم بابایی نیستی و هستی... دلمون خیلی گرفته..دلمون...دلم نگاه پرمهرت رو می خواد...سربه سرهای مهربونت و شوخی کردن های به جات رو... بابایی نبودی... دخترت بعد از تو با گریه به خونه بخت رفت...بزرگایی که ما ها رو به اونا سپرده بودی ... شونه خالی کردن و در حقمون پدری نکردن تا تو بودی به خاطر تو ...باهامون بودن... اما وقتی که رفتی حتی منت بر سرمون گذاشتن که تو خونه اونا مراسمت رو گرفتیم و این خیلی برای من سخت بود! مهدیه به خونه بخت رفت...خونواده ی شوهرش هم همراه نبودن و ساز خودشون رو ی زدن...یک هفته...اینجا معنی یک هفته رو فهمیدم که یک هفته شاید فقط هفت روز باشه اما من به مردن راضیم لیکن نمی آید اجل...ادامه مطلب
ما را در سایت من به مردن راضیم لیکن نمی آید اجل دنبال می کنید

برچسب : روزهای نبودن تو,روزهای سخت نبودن با تو,روزهای سخت نبودن با تو,دانلود,روزهاي سخت نبودن با تو,روزهای تلخ نبودن با تو,روزهای سخت نبودن با تو محسن یگانه,روزهای سخته نبودن با تو, نویسنده : baba93a بازدید : 32 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 3:19

سلام الان خبر از تغییرات بزرگ دارم ای کاش بودی و همراه مامان می اومدی اینجا ای کاش الان سه سال پیش بود ای کاش زندگی تو این شهر هم تجربه می کردی و همون موقع که اینقدر اصرار کردیم راضی می شدی... از وجودت محرومیم و این روزها همه اش به یادت هستیم که ای کاش بودی و می آمدی..  اون روز معینا دعای قبل از خوابش رو اینجوری می گه:خدا کنه امام زمان بیاد و بابا هوشنگ هم با اون بیاد! چون بهش گفتم آدم های خوب با امام زمان میان حتی اگه رفته باشن پیش خدا!خودم هم یکه خوردم... خدا کند که برگردی... و ما باشیم که ببینیمت!خدایا شکرت که با اینکه بابا رفته اما نمی گذاری هر لحظه دل ما من به مردن راضیم لیکن نمی آید اجل...ادامه مطلب
ما را در سایت من به مردن راضیم لیکن نمی آید اجل دنبال می کنید

برچسب : ای کاش بودی,ای کاش بودی بابا,ای کاش بودی پدر,ای کاش بودی پدرم,ای کاش بودی کنارم,ای کاش بودی و می دیدی,ای کاش بودی مادر,ای کاش همیشه کنارم بودی,اي كاش بودي,ای کاش پیشم بودی, نویسنده : baba93a بازدید : 70 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 3:17

سلام ، تغییرات بزرگتر هم اومد..مامان از خونه ای که ایام مریضی ات رو سپری می کردی ، اومد بیروناز ده تیر ماه مامان اومده نزدیک ما!ویک جابه جایی بزرگ و اما موقت!جون مامان همش می گه یک سال می مونم امتحانی!توکل بر خدامعینا لوزه هاش رو عمل کرد... توی بیمارستان کنار تخت معینا یه لحظه خوابم برد، دیدمت توی یه جمعیتی که در حال حرکت بودبا عینک بودی و یه لباس سیاه تنت بود و عجله داشتی یه جایی بری، نگاه من کردی و معینا، نارحت بودیپیش خودم فکر کردم شاید چون معینا بیمارستانه و یا شاید چون مهدی پسر دایی بیمارستانه!ویه خبر بدمهدی داماد کوچیک خانواده همسرم چهارده مرداد فو من به مردن راضیم لیکن نمی آید اجل...ادامه مطلب
ما را در سایت من به مردن راضیم لیکن نمی آید اجل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baba93a بازدید : 64 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 3:16

سلامنمی دونم چرا اینقدر اتفاقات عجیب اطرافمون میافتهپسر دایی ستار هم رو سیزده شهریور بعد از بیست ودو روز توی کما بودن، به رحمت خدا رفت..دیروز حسینیه هفته اش بودیعنی همزمان با چهلم مهدی...فکر نمی کردم مرگ جوون اینقدر راحت باشهدنیا دو روزه ، یه روزش به دل بستن و یه روزش به دل کندن...بدنامی حیات دو روزی نبود بیش، آن هم -کلیم!- با تو بگویم چه سان گذشت: یک روز صرف بستن دل شد به این و آن روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت! من به مردن راضیم لیکن نمی آید اجل...ادامه مطلب
ما را در سایت من به مردن راضیم لیکن نمی آید اجل دنبال می کنید

برچسب : سلام,سلام دانلود,سلام عليكم,سلام بمبئی,سلام دانك,سلامات,سلامتی,سلامتك,سلامت,سلام صبح بخیر, نویسنده : baba93a بازدید : 54 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 3:15

ایام دارن به سرعت باد می گذرن
عید غدیر دوم
سال گذشته عید قربان (یه هفته جلوتر ) برات سال گرفتیم
و الان پایان سال دوم و شروع سال سوم نزدیک می شه....
و روز تصادفت ، بیست و هشتم شهریور که یه روز قبل از روز عید فطر بود...

و همینطور سن من...
داره بالا می ره.. همراه با تجربه های تلخ  و شیرین

من به مردن راضیم لیکن نمی آید اجل...
ما را در سایت من به مردن راضیم لیکن نمی آید اجل دنبال می کنید

برچسب : عید غدیر دوم, نویسنده : baba93a بازدید : 101 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 3:13